|
Article
first published in the website of
3ashan.net <
۱- تاريخچه رقص آدميان از نهاد خود و بر پايه سرشت طبيعي خويشتن، هنگام احساس شادي و خوشحالي فراوان، در اندامهاي خود حركت و جنبشي حس ميكنند و بي اختيار به جست و خيز ميپردازند و فريادها و قهقههاي شادمانه از ته دل بر ميكشند. نه ما، نه نياكان ما و نه آن آدميان نخستين كه در بن غارها ميزيستند، هيچگاه از اين پادگار (عكس العمل) طبيعي و سرشتي، بي بهره نبودهايم، و آدميان در هر جاو در هر حال، بهنگام احساس خوشي و لذت فراوان به جنبش و چرخش و جست و خيز پرداختهاند.
گروهي از دانشمندان رشته مردم شناسي و دانشهاي اجتماعي، معتقدند كه اجتماع، همين جنبشها و جست و خيزهاي سرشتي و انفرادي را تبديل به پايكوبيها و دست افشانيهاي موزون دسته جمعي و فريادهاي ناشي از نشاط و سرور را تبديل به آواز و سرود كرده است . گرد آوري محصول، آماده كردن و بدست آوردن فراوردههاي گوناگون، همواره براي مردم، چه شهر نشين و چه بيابانگرد و وحشي، از روزگاران بسيار باستان، داراي ارج فراواني بوده و هست، و آدميان نخستين و دورههاي پيش از تاريخ، بر بنياد نيازها و چگونگي سرزمين هايي كه در آنها بسر بردهاند، چه شكار كنندگان، وچه كشاورزان در آن هنگام كه شكاري كلان و فربهي به چنگ ميآورند و يا از كشتزار خود، فراوردههاي فراواني بر ميداشتند، آن چنان، شادي و خوشي به تك تك افراد قبيلهها و خاندآنهاروي ميآورد كه همگي خواه ناخواه، بجست و خيز برخاسته و دست به دست يكديگر داده بگرد آنچه بدست آورده بودند، به پايكوبي و دست افشاني ميپرداختند، و در همين جست و خيزها و پايكوبيهاي همگاني بود كه از يكنواختي جنبشها و جستنهاي آنان "ضرف" و "وزن" ريتم پديدار گرديده، دوباره براي يكي ساختن جنبشها و پايكوبيها بكار گرفته شد. ضرب و وزن را نخست با چپه زدن (كف زدن) نواختن دستها به تن و رانها و كوبيدن دو چوب به يكديگر و سرانجام با زدن كندههاي توخالي و طبل و دهل، نگاهداشته، توالي و توازن دست افشانيها و پايكوبيها را حفظ ميكردند. با پديداري ريتم، رقص و پايكوبي، شامل جنبشهاي موزوني شد كه در آن اندامهاي گوناگون تن آدمي، هم آهنگ با يكديگر، بحركت در آمده، خواستها و هيجانهاي ويژهيي را بازگويي و روحي حالتهاي معيني را بيان ميكردند از اينرو رقص و پايكوبي در ميان مردمان دورههاي باستاني و نوين، معني و مفهوم و صورتهاي گوناگوني از ورزش و جنگ، جذبه يي و مذهبي، تقليدي و نمايشي، تفريحي و شهواني، بخود گرفته، كم و بيش در ميان همه مردمان جهان اين دورههاي دگرگوني و تكامل را پشت سر نهاده است. در ميان مردم روزگاران باستان، دامنة حركتهايي كه در رقص بكار گرفته ميشد، بسيار فراخ بود، آن چنانكه، همه بخشها و اندامهاي تن آدمي، از سرو گردن و سينه و پشت و سرين و پاها و بازوان و دستها و انگشتان و عضلههاي چهره و چشم و ابرو و مو، همه ببازي گرفته ميشد و با در آمدن هر يك از آنان بنوبت در ميدان رقص، منظور و معنيهاي ويژه يي نمايانيده ميشد. رقصيدن و پديدار ساختن جنبشهاي يك نواخت و موزون و سنجيده در نخستين تودههاي مردم وحشي و نيمه متمدن، محرك كارها و حركتهاي دسته جمعي و نتيجه زاينده هم آهنگي و يگانگي يكههاي افراد قبيلهها و خاندانها بود و چون همين يگانگي در كارهاي مادي، يگانگيهاي معنوي را بر ميانگيخت، از اينرو خواستار فراوان داشت و بخش بزرگي از كار و كوششهاي آنان را فرا ميگرفت. چنانكه بسياري از كارها از نيايش خدايان و پرستش چيزهاي مقدس و جشنها و عروسيها و عزاها و طلبها و بيم و اميدها با رقص توام بود و بگفته يك دانشمند مردم شناس: آنچه كه امروزه بنظر ما بازي و تفريح به شمار ميرود براي انسان ابتدايي يك امر جدي بوده، آنها هنگامي كه برقص بر ميخاستند، به طبيعت و خدايان چيزهاي مفيد بياموزند يا تلقين كنند و بوسيلة رقص طبيعت را بخواب مغناطيسي در آورده و بزمين دستور دهند تا حاصل خوبي ببار آورد. كوتاه سخن آنكه، چون رقص براستي معناي گستردة تفريح و پديد آوردندة سرور و شادي و لذت است، پس در هر جهان - حتي در وحشيترين و ابتداييترين آنها- رقص را بگوناگوني و فراواني ميبينيم و جا دارد بگوييم كه هيچ هنري نيست كه بهتر و بيشتر از رقصيدن و رقص، ويژگيهاي مردم جهان را نشان ميدهد.
۲- رقص در ايران پيش از تاريخ با بديده گرفتن آنچه در پيشگفتار دربارة رقص در ميان مردم جهان گفته شد، نيك آشكار ميگردد كه مردماني كه از هزاران سال پيش در پشتة فلات ايران نشيمن گرفته، دورههاي گوناگون شهريگري (تمدن) و فرهنگ را پشت سر نهادهاند، هيچگاه نميتوانستهاند از اين هنر نهادي كه بگفته برخي از دانشمندان، ريشه و پاية همه هنرهاست، بي بهره باشند و رقص را نشناسند و در برگزاري آيينها و جشنهاي خود نرقصند. خوشبختانه چنانكه خواهيم آورد، در آثاري كه از روزگاران بس كهن و باستاني براي ما بازمانده، جسته و گريخته نمونه هايي از چند گونه رقص دسته بند (دو تايي و سه تايي و گروهي) و رقص تكي بدست آمده كه همه آنها از ديدگاه بررسي تاريخ رقص در اين سرزمين، بس گرانبها و پر ارج است.
رقص در هزاره پنجم پيش از ميلاد كهنترين نمونهيي كه ما را از چگونگي و رواج رقص در هزاران سال پيش در ايران زمين آگاه ميسازد، نگاره ساده و سياه رنگي است بر روي كاسه گل پخته كه از تپه خزينه شوش بدست آمده است در روي اين كاسه در يك بخش باز و بيزمينه، رقص شش تن آدميدر دو ردة سه تايي به گونهيي بسيار ساده «استيليزه» نشان داده شده، و نگارگر از نشان دادن سرو گردن رقصندگان خودداري كرده با نمايش تن آنان بشكل سه گوش كه بازوانشان را در شانههاي همديگر نهادهاند، و با نگاشتن دو بازو دست كه در دو سوي ردة رقص به بالا خم داده شده است. زمان اين كاسه گلين، از سوي باستان شناسان، از چهار هزار و پانصد تا پنج هزار سال پيش از ميلاد (دانسته شد) و راديو كاربن تاريخ آنرا در ميان سالهاي ۴۹۷۵ و ۵۲۵۰ تا۵۵۱۵ پيش از ميلاد نشان داده است بهرسان بودن آن از هزارة پنجم پيش از ميلاد نشان داده است و بدين گونه با شناسايي اين نگاره تاريخ رقص در اين سرزمين تا هزاره پنجم و ششم پيش از ميلاد باز ميگردد.
رقصي از مردم تل جري در هزاره پنجم پيش از ميلاد دومين نمونه، ظرف گلين پايه داريست به بلندي سي سانتيمتر كه از تپه الف تل جري كه در ميان سه آبادي به نام تاج آباد خير آباد، عز آباد در دوازده كيلومتري جنوب تخت جمشيد بدست آمده و باستان شناسان تاريخ آنرا هزاره پنجم پيش از ميلادي دانستهاند در پهنة دروني اين سفالينه كه افسوس بخشي از آن شكسته و از ميان رفته است، نگاره گروهي مردان برهنه، نگاشته شده كه بسان نيم خيز در پشت سر يكديگر ايستاده و دستهاي خود را به پشت مرد روبرو نهادهاند و با يك حالت بسامان و خضوع مذهبي در پيرامون تودهيي كه ميتوان آنرا آتش و هيزم افروخته يا خرمني از فراوردهها يا نشانه و نماد خورشيد پنداشت، به پايكوبي مشغولند. نگاره اين ظرف سفالين پايه دار، دومين گونه از رقص دسته بند را در هزاره پنجم پيش از ميلاد در جنوب سرزمين ايران نشان ميدهد.
رقص در هزارة چهارم پيش از ميلاد از سالهاي پايان هزاره پنجم و آغاز هزاره چهارم پيش از ميلاد، تكه سفالي از تپه سيلك كاشان بدست آمده كه پيداست بخشي از ظرف بزرگي بوده، نگاره چهار زن در حال رقص دسته بند نشان داده شده است. از حال و سان اين گروه چهار تني كه خود اندكي از بسيارند و از چگونگي بازوان و تن هايشان و نگاهي كه به يك سو دارند، پيداست كه مشغول رقص مقدس مذهبي دسته بند دايره وار هستند. ميدانيم اين گونه رقصهاي دسته بند دايره وار كه در آن افراد قبيله، پهلو به پهلو يا دست بدست و بازو به بازو برده در پشت سر هم ايستاده حلقهيي را تشكيل ميدادهاند، نشانهيي از اينست كه رقص براي پرستش يا بزرگداشت چيزي ارجدار و مقدس، همچون: آتش، بت، شكار، تودهيي از فراوردهها و خرمن گندم درختان پر بار و كهنسال و از اينگونه انجام ميگرفته است. با بررسي نگاره اين تكه سفال و سفالهاي ديگري كه سپس دربارة آنها گفتگو خواهيم داشت، به چگونگي انجام گرفتن رقصها و طرز قرار گرفتن دستها و بازوان ميتوان تا اندازه يي پي برد، ليك افسوس كه حركت پاها را كه بيگمان با راه رفتن و گام برداشتن و جست و خيز و دور زدن و جز اينها توام بوده است، نميتوان دريافت. براي مثال از نگاره تكه سفال سيلك چنين ميتوان دانست كه هر يك از رقصندگان، دستهاي دو تن ديگر را در پهلو و پايين، آنچنان گرفته است كه كف دستها بر روي هم افتاده و يا يا انگشتانشان را شانه وار در لابلاي يكديگر فرو برده و بدينسان زنجيره و حلقه رقص را بهم پيوستهاند و اين همانست كه امروزه در رقصهاي دسته بندي كردي بكار ميرود و چنانكه ميبينيم پس از هزاران سال هنوز دگرگوني چنداني در آن راه نيافته است
رقص مردم سگز آباد قزوين در هزاره چهارم در كاوشهاي سگز آباد قزوين كه آثار بدست آمده از آن همزمان با سيلك كاشان دانسته شده است، تكه سفال نگاره داري بدست آمده كه هم اكنون در بخش باستان شناسي دانشگاه تهران نگاهداري ميشود پيكرة شماره ۹. در اين سفالينه، رقصندگان كه در حال اجراي رقص، بازوانشان را از آرنج خم كرده انگشتانشان را در برابر شانهها بهم پيوستهاند و طرز رقص آنان مانند رقص دسته بند سفال تپه موسيان است كه بعد از آن گفتگو خواهيم كرد.
رقصي از هزاره چهارم و پنجم در تكه سفال ديگري كه از تپه سبز شوش بدست آمده و تاريخ آنرا ميان چهار هزار و پانصد تا چهار هزار سال پيش از ميلاد نوشتهاند، باز نگاره دو تن از رقصندگان يك رقص دسته بند حلقهيي ديده ميشود كه با بازوان رقص مردم سيلك كه در آن شانهها بهم چسبيده است و نيز با رقص مردم سگز اباد، تفاوتهايي دارد و گونة ديگري از رقص دسته بند را براي ما روشن ميسازد.
رقص جنگي از هزاره چهارم ششمين تكه سفال پنج مرد را در حال رقص دسته بند نشان ميدهد كه همگي روي خود را بسوي چپ گردانيده و بازوانشان را از روي شانههاي يكديگر گذرانيده و همديگر را سخت گرفتهاند، و نگاره دو تن از آنان تا اندازهايي حركت پاهايشان را نشان ميدهد. اين مردان نيز مانند رقصندگان (تل جري) برهنه هستند.
رقص مردم نهاوند در چهار هزار و پانصد سال پيش از ميلاد تكه سفالي كه رقص دسته بند دايره وار گروهي از زنان را نشان ميدهدو زمان آن از چهار هزار و پانصد تا سه هزار و پانصد سال پيش از ميلاد دانسته شده است، در نهاوند بدست آمده كه اينك در موزه لوور نگاهداري ميشود در نگاره اين سفالينه، پيكر زنان با موزوني و كشيدگي و زيبايي تمام نشان داده شده و رقصندگان مانند رقصندگان سفالينه سيلك، دستهاي خود را در پايين بهم پيوستهاند و نگاهشان همه به يك سواست .
رقص نيايش خورشيد از سيلك بر روي تكه سفالي كه زمان آنرا از هزاره چهارم پيش از ميلاد ميدانند، و از تپه سيلك كاشان بدست آمده و اينك در موزه ايران باستان است، گروهي زن يا مرد و زن حلقهيي از رقص دسته بند تشكيل دادهاند كه در آن رقصندگان پهلوي هم ايستاده بازوان خود را از آرنج رو ببالا خم كرده، دستها را بر روي شانه و دوشهاي همديگر نهادهاند . چون نشانههايي از خورشيد و پرندگان آبي در فاصله رقصندگان ديده ميشود، گمان ميرود. رقص براي نيايش به خورشيد يعني آن خداي روشني زاي گرمابخش كه با برآمدن خود از پشت كوهها، تاريكي هراس شب هنگام را از چشم و دل آدميان ميزدود در دشت و چمن انجام ميگرفته است.(نمونهاي از رقص ۳۶۰۰ سال پيش از ميلاد) نمونه ديگري از همين گونه رقص و پايكوبي را بر روي تكه سفالي كه از تپه سيلك پيدا شده واز ۳۶۰۰ پيش از ميلاد است ميتوان يافت .
رقص دسته بند زنان از چشمه علي باز از همين روزگاران، تكه سفالي با پيكرة چند رقصنده در چشمه علي بدست آمده كه اكنون در موزه لوور نگاهداري ميشود. در اين سفال كه رقص دسته بند گروهي از زنان را نشان ميدهد، رقصندگان سر بندها يا كلاههاي بلندي بر سر نهاده، جامههايي تنگ و كيسهيي در بر كردهاند كه برجستگيهاي اندام آنها بخوبي پيداست و دستهايشان چنان قرار دارد كه ميتوان انگاشت هر دو سو، از ميان پارچه يا دستمالي گرفتهاند كه دو سر آن از لاي دستها به پايين آويخته است و با اين كار نه تنها حلقه رقص بهم ميپيوسته، بلكه حركت دستها و بازوان و جست و خيزها و بچپ و راست گشتنها آسانتر انجام ميگرفته است.
رقص با دستمال از سيلك اين ابتكار و نوآوري در رقص دسته بند را، كه در سفال ديگري از سيلك كه متعلق به ۳۶۰۰ سال پيش از ميلاد است، نيك نشان ميدهد، زيرا در اين سفال، آشكارا ديده ميشود كه تشكيل دهندگان حلقه رقص، پارچه يا دستمال يا چيز ديگري را در ميان دستهاي خود گرفته و برقص مشغولند بجاست ياد آوري كنيم كه هنوز هم گرفتن دستمال در ميان دستها، بدين گونه كه گفته شد در رقصهاي دسته بند آذربايجانيها متداول است..
رقصي ديگر از چشمه علي تكه سفال ديگري نيز از چشمه علي بدست آمده كه تاريخ آن ۳۶۰۰ سال پيش از ميلاد دانسته شده ميشود نمونه ديگري از رقصهاي دايره وار آن روزگاران تاريك را نشان ميدهد. در نگاره اين تكه سفال، از آزادي دستها و بازوان رقصندگان كه زن هستند بخوبي ميتوان دانست كه در رقصهايشان حركاتي وجود داشته كه ناچار گرفتن دستها و بازوان را ناشدني ميساخته است.
رقص برداشت محصول و خرمن از تپه موسيان نمونه سيزدهم تكه سفالي است كه از تپه موسيان در فاصله سالهاي ۳۶۰۰ و ۳۳۰۰پيشازميلادكه اكنون در موزه لوور نگاهداری ميشود. بر روي اين سفال دستهاي از رقصندگان نشان داده شده كه گويا در دورادور ظرف - (هنگامي كه هنوز نشكسته بود) تكرار ميشده است. در اينجا نيز يك رقص دسته بند نمايش داده شد كه در پيشاپيش رقصندگان كوكب هايي نگاشته شده كه بي مانند به كوكب مياني سفالينه تل جري نيست و ميتوان گمان برد كه خواست نگارنده از نگاشتن آنها، نشان دادن خورشيد يا خرمني از فراوردههاي گوناگون يا تودهيي آتش است. در نگارة اين تكه سفال نيز رقصندگان برهنه و بي تنپوش نمايش داده شدهاند و از چگونگي حركت دستها و بازوانشان پيداست كه براي تشكيل حلقه رقص، با خم كردن بازوان از آرنج بسوي بالا، دستها يا انگشتان كوچك يكديگر را در برابر شانهها ميگرفتهاند، و اين گونه رقص هنوز هم در ميان ايرانيان ارمني و نسطوري (سورياني) معمولست
رقص نيايش به خدايان از موسيان در تكه سفالي كه از همانجا و همان زمان بدست آمده است، ديده ميشود كه گروه رقصندگان بازوان و دستهاي خود را بحال نيايش به آسمان گشودهاند ميتوان گمان برد كه طرز قرار گرفتن كف دستها به يكي از دو گونه بوده است
رقص جذبه و نمايش عروج به آسمان نگاره تكه سفال ديگري از تپه خزينه موسيان كه سه تن را در حال رقص با بازوان بآسمان گشوده نشان ميدهد و اكنون در موزه لوور نگاهداري ميشود و از سالهاي پايان هزاره چهارم پيش از ميلاد است. فرقي كه اين نگاره با نگاره پيشين دارد، در اين است كه در نگاره نخستين پايين تنه رقصندگان بشكل نردباني در آمده و در اين نگاره بحال طبيعي نموده شده است. با بررسي كه نويسنده در آدميان نيمه نردباني اين تكه سفال و تكه سفالهاي ديگري از موسيان كه در اينجا نشان داده ميشود، كرده است، گمان ميبرد كه در اين گونه رقص، بلند كردن دستها و بازوان بسوي آسمان و نقش نردباني پايين تنه رقصندگان، نشانه يي از عروج و صعود به آسمان و نزديك و دست افشاندن بحالت خلسه و جذبه در آمده اتصال به مبداء را عنوان ميكردند. خطهاي موازي كه در زير پا و بالاي سر رقصندگان كشيده شده است طبقههاي آسمان و زمين را نشان ميدهد و كشيدگي تنهاي نردباني شكل رقصندگان و پيوستن دستهاي آنها به زير آسمان، در برخي از پيكرهها، همانا نشانهيي از دسترسي به جايگاه خدايان و پيوستن به آنهاست بوسيله رقصهاي مذهبي و جذبه يي دسته جمعي.
نمونهيي ديگر از رقص جذبه مهر استوانهيي شكلي كه بر روي آن پيكره سه تن در حال اجراي اين گونه رقص كنده شده و سخت همانند سماع صوفيان دورههاي اسلامياست، نمونه ديگري از رقصهاي دسته جمعي مذهبي جذبهاي ميباشد كه مهرواره آن در اينجا نشان داده ميشود
رقص تفريحي تكي از هزاره سوم نمونه ديگري از رقصهاي مردمان پيش از تاريخ ايران، تكه مفرغي است بشكل آدمياز «تپه گيان نهاوند»، از نيمه هزاره سوم پيش از ميلاد كه اكنون در مجموعة هر تسفلد نگاهداري ميشود. حالت و طرز قرار گرفتن بازوان اين تنديسه مفرغي ما را بياد رقصهاي «تكي» بزمي كه هنوز در همه جاي جهان متداول است مياندازد. اگر بياد بياوريم كه رقصهاي بزميتكي در آن روزگاران بسيار كم انجام ميگرفت وگويا تنها زنان و رقاصههاي زيباروي بودند كه براي خوشايند سران قبيلهها و فرمانروايان و زورمندان، برقصهاي تفريحي شهواني تكي ميپرداختند، اين تنديسه مفرغي ميتواند يكي از اين گونه رقصها بشمار ميآيد.
رقص تكي بر روي لوحه سنگي از شوش و از اين رده است نگاره برجسته يك لوحه سنگي مربع سوراخ داري كه از شوش بدست آمده و در موزه لوور نگاهداري ميشود. دو نگاره در بالا و پايين اين تخته سنگ كنده شده ،و نگارة بالايي، مجلس بزمياست كه دو فرمانروا در سوي راست وچپ بر روي چهارپايه هايي نشستهاند و دو رقاصه در پيش آنان برقص و دلبري مشغولند، فرمانرواي سمت راست گويي براي سلامتي و تحسين رقاصهاي كه در برابرش ميرقصد، جام خود را بلند كرده و آماده نوشيدن است و فرمانرواي سمت چپ كه از باده سر مست گشته دست در كمر رقاصه انداخته او را به آغوش كشيده است و ميگسار بزم نيز زانو زده جام باده را بدست رقاصه ميدهد تا به فرمانروا تقديم بدارد. نگاره اين لوحه سنگي تراشيده شده با آنكه بعلت ريختگي، اندكي ناروشن است، ليك در هر حال همبستگي رقصهاي تكي را با بزمهاي فرمانروايان و زورمندان نيك نشان ميدهد و جدايي ميان رقصهاي شهواني و تفريحي را با رقصهاي دسته بند مقدس و مذهبي روشن ميسازد.
رقص دسته بند گاسوها از گاسوها يا كاسيها كه در هزاره سوم پيش از ميلاد در شمال ايلام در پيرامون كرمانشاهان و درههاي كوههاي زاگرس زندگي ميكردهاند تكه سفالي بدست آمده كه بر روي آن نگاره سه رقصنده درنزديكي چادرها يا كلبهشان نشان داده شده است اين تكه سفال از ديدة نمايش گونه ديگري از رقص كه در آن رقصندگان هر كدام بازوان خود را پشت گردن يكديگر گذرانيده، دستها را بر روي شانههاي همديگر مينهادند، بسيار ارزنده است.
رقص با سماچه از تپه يحيي از نيمه دوم هزاره دوم تاهزاره سوم پيش ازميلاد، مهر سنگي استوانهاي كوچكي در دست است كه از تپه يحيي در كرمان پيدا شده و بر روي آن پيكره دو آدميبا سرهايي بشكل پرنده و پرهايي كه مانند بال و بازوانشان بسته بوده نشان داده شده است.
نمونه ديگر از رقص با سماچه از تخت جمشيد خوشبختانه اين مهر تنها نمونه از رقص با سماچه (ماسك) نيست و تكه سفال كوچكي كه با دست هر تسفلد در تخت جمشيد پيدا شده، و تاريخ آنرا شايد بتوان نيمه يكم هزاره دوم پيش از ميلاد دانست، نمونه ديگري از رقص با سماچه را نشان ميدهد. بر روي اين سفال دو تكه، كه پيداست تكههاي شكسته يي از يك ظرف سفالين بزرگي است، نگاره دو تن در حال انجام رقص دسته بند، نگاشته شده كه با گرفتن دستهاي يكديگر، شاخه هايي را كه داراي برگهاي متقارن است همچون شاخه درخت عر عر يا برگ خرما بحالت عمودي در ميان دستهاي خود نگاشتهاند با ژرف نگري در پيكرههاي اين سفالينه، ديده ميشود كه رقصندگان سماچه هايي به رو و سر خود نهاده آن كه گمان ميرود كلة بز كوهي (پازن) را با شاخها و گوشهايش نشان ميدهد رقص با سماچه بز كوهي و در دست گرفتن شاخههاي سبز درختي كه داراي شاخههاي متقارن است، ما را بياد يك موضوع مذهبي و اساطيري از اين روزگاران مياندازد كه بارها و بارها بر روي ظرفها و آثار ديگر نگاشته شده است، و آن نگاره دو بز كوهي (نماد خداي كوهستانها) بحال نيم خيز در دو سوي درخت زندگي را تجسم بخشيده و جشن شادماني خود را با اين رقص مذهبي رونقي دهند. بهر سان موضوع رقص نگاشته شده بر روي اين تكه سفال هر چه باشد، از ديده نشان دادن پيشينه كاربرد سماچه ماسك در ايران زمين در رقصهاي مذهبي و جشنهاي قبيلهيي بسيار پرارزش و شايان دقت است. براي باريك بيني در شناخت اين گونه رقصها و دريافت همبستگي آنها با حركتهاي پرندگان و جانوران، نگاره سفالينهاي را از «هاراپا» در اينجا ميآوريم كه در آن نيز رقصندگان سماچة گوزن شاخداري را بر روي چهره و سر خود نهادهاند و پيكرة گوزن بزرگي نيز در پهلوي آنان ديده ميشود كه رابطه رقص با موضوع آن بيان كرده شود و انگيزه و چگونگي اينگونه رقص با موضوع آن بيان كرده شود و انگيزه و چگونگي اينگونه رقص نيك آشكار ميگردد، بيگمان دو رقص ياد شده در بالا نيز از اينگونه بوده و رقصندگان از حركات پرندگان و بزهاي كوهي در رقص تقليد ميكردهاند.
رقص سه نفري از تل تيموران به سال ۱۳۳۲ هـش در ارسنجان فارس، هنگام گمانه زنيها از «تل تيموران» ظرفهاي گلي نقش و نگار داري از سالهاي ۱۴۰۰ تا ۱۲۰۰ پيش از ميلاد پيدا شد كه از ميان آنها، نگاره دو ظرف سفالين نشكسته، از ديده زمينه اين گفتار، شايسته بررسي است. در دو دهانه و تنه خمره گلي كه با خطهاي موازي و نگارههاي ديگري آرايش يافته است، در لاي خطها، جابجا، مجالسي از يك گونه رقص سه نفري نگاشته شده كه از ديدة چگونگي قرار گرفتن دستها و بازوان درست مانند رقص«كاسو» هاست برتري كه نگاره اين سفالينه بر نگارههاي ديگر دارد، در اين است كه در اينجا بر خلاف رقصهاي دسته بند ديگر كه در تشكيل حلقه يا ردههاي آنها، گروه فراواني همبازي داشتهاند - تنها سه تن بازو در بازو افكنده در يك ردة سه تايي برقص و پايكوبي برخاستهاند و اين گذشته از اينكه از خود نگاره پيداست، از چگونگي دست و بازوي دو تن رقصنده كه در اين سرو آنسر رده رقص قرار دارند، روشن ميشود، زيرا شكستن بازوها از آرنج و بالا نگاه داشتن دستها در دو سو، نشانه تكميل رده رقص ميباشد.
رقصي ديگر از تل تيموران همانند و همزمان نگاره اين ظرف است، نگاره ظرف ديگري از همانجا، كه در دو جا در لبه بيروني آن پيكره رقص دوتن با همين شيوه نگاشته شده، ليك در اين يكي، چون سر رقصندگان با خطهاي متوازي دور ظرف تلاقي كرده، نگارگر از نگاشتن سرها خود داري كرده با ساده كردن آن، جنبه آرايشي مطلب به نگاره داده است آنچنانكه اگر دستها نگاشته نشده بود در نخستين نگاه نميتوانستيم دريابيم كه آن سه گوشههاي شطرنجي پيكر آدميرا نشان ميدهد از بررسي نگارههاي اين دو ظرف از تل تيموران فارس، چنين بدست ميآيد كه گذشته از رقصهاي دسته بند و تكي كه پيش از اين ياد آنها كرديم، گونههاي ديگري از رقص ديگري از ايران زمين بوده است كه در آن رقصندگان دو بدو، سه به سه، بازو در بازو يا دست در دست هم انداخته، به پايكوبي بر ميخاستهاند و نيز بگواهي نگارههاي اين سفالينهها، شماره ردههاي سه تايي و دوتايي در يك مجلس رقص، بيش از يكي دو تا بود است و در اين رقصها اگر چه از نگارهها چيزي فهميده نميشود - شايد در هر رده سه تايي: يك مرد و يك زن يا دو مرد يا دو زن با هم ميرقصيدهاند.
نمايش رقص در سر پرچم در لرستان از هزاره يكم پيش از ميلاد، سر پرچم مفرغ مشبكي بدست آمده كه اينكه در مجموعه پرفسور زاره در موزه لوور نگاهداري ميشود در درون حلقه اين سر پرچم، رقص دست بدست چهار تن با شيوه يي استادانه و زيبا و تركيبي نو، نشان داده شده است. باز در پايه همان سرپرچم كه جاي گذاشتن چوب يا ميله پرچم بوده تنديس دو فرد در حال رقص دست بدست نمايش داده شده است. خوشبختانه در اين نمونه مفرغي، حركت پاها و دستها را در حال رقص، بخوبي ميتوان دريافت و پيداست كه هر يك از رقصندگان يكي از پاهاي خود را از زمين بلند كرده پس از خم كردن در پشت سر، سپس در جاي ديگر بزمين مينهاده و همين كار را با پاي ديگر انجام ميداده تا رفته رفته، حلقه رقص بدور خود چرخيده و جاي رقصندگان عوض ميشده است. اين سر پرچم از ديده نمايش اينگونه رقص و از ديدة ديگر، يكي از مدارك بسيار پر ارزش دربارة رقص در ايران زمين است و ما از آن در مييابيم كه در ميان مردمان روزگاران باستان، رقص تا چه اندازه ارج و بها داشته است كه آنرا همچون نشانهيي بزرگ در سر پرچمهاي خود بنمايش مينهادهاند.
رقص خدايان در آسمان مردم روزگاران پيش از تاريخ - همان سان كه خودشان در روي زمين به پايكوبي ودست افشاني بر ميخاستند چنين ميپنداشتند كه خدايانشان نيز در آسمان يا در زير زمين،برقص بر ميخيزند. برخي از مردمان روزگار باستان، چنين باور داشتند كه اصولا رقصيدن از كارهاي خدايان است و اين آدمياست كه به تقليد از آنان، در روي زمين، جنبش ها و جست و خيزهاي آنان را تكرار ميكند و اين پندار را سر پرچم يا سنجاق مفرغي ديگري از لرستان كه زمانش به سده هفتم پيش از ميلاد ميرسد، و در مجموعه ج. ل. وينتر وپ نگاهداري ميشود، براي ما بازگويي ميكند. در اين سرپرچم مفرغي مشبك، تنديس سه خدايا رب النوع شاخدار نشان داده شده كه خداي ميانين كه پايگاهش از دو تاي ديگر والاترست پا به روي قرص خورشيد و دو تاي ديگر پا بر پشت دو شير غران نهاده، دست در دست هم مشغول رقصند، تو گويي، بكار برندگان اين سر پرچم از اين راه خواستهاند چرخش و گردش خورشيد را در آسمان از باختران به خاوران از شرق به غرب همچون رقصي موزون و سنجيده بيان كرده، نمايش بدهند، بهر سان اين سر پرچم نياز ديدگاه نمايش جنبههاي خدايي و مذهبي رقصدر ميان مردم ايران زمين، شايان توجه بررسي بيشتر است. اين است نمونههايي از رقص در ايران پيش از تاريخ كه نويسنده با بررسيهاي فراوان از روي آثار گوناگوني كه در اين سرزمين پهناور بدست آمده است، گرد آورده و دربارهآنها به پژوهش پرداخته است، ليك از اين تاريخ تا دورة شاهنشاهي مادها و هخامنشيان، با اينكه بي گمانيم رقص در ميان مردم ايران رواج داشته است، افسوس، نمونه و اثري كه روشنگر اين داستان باشد، بدست نيامده يا نويسنده آنرا نديده است وبا اين همه اين نمونههاي اندك، از ديدة روشن ساختن پيشينه و چگونگي رقص در ايران، بسيار گرانبها و پر ارج است و اميد هست كه در كاوشهاي آينده، نمونهها و نگارهها و تنديسههايي بدست آيد كه بررسي اين رشته از هنر ايران را بر پژوهندگان و خواستاران اين زمينه آسان گرداند و تاريخ آنرا روشن تر و كاملتر سازد.
Folkloric dances۳- رقصهاي فولكلوريك ملوديهاي ترانههاي عاميانه روستايي داراي ريتمهاي منظم و مشخصي بوده و در اوج اين موسيقيهاي بيآلايش مردم ساده اين مناطق به رقص و پايكوبي ميپردازند، اين گونه رقصها در هر منطقه ريشهاي كهن داشته و ميتوان آنها را در مناطق مختلف عشيرهاي ايران مشاهده كرد. رقصهاي محلي در واقع گوياي نوع نگرش، فرهنگ ،روحيات و چگونگي زيست مردم هر منطقه بوده و با تعمق در اين حركات پر شور ميتوان به ارزشهاي هر قوم پي برد بايد اذعان داشت كه در كشور ما تاكنون اين مقوله بكرودست نخورده باقي مانده و ميتواند مورد توجه پژوهشگران و اهل فن قرار گيرد.از انواع رقصهاي محلي ميتوان به رقصهاي كردي، بختياري، بوير احمدي، آذري، لري، بلوچي، جنوب خراسان، شمال خراسان يا بجنوردي و قشقايي اشاره كرد.
هوربورگ رقصهاي فولكلوريك را به چهار دسته تقسيم ميكند: ۱- رقصهاي اصيل كه از گذشتههاي دور بدون هيچگونه تغييري باقي ماندهاند. ۲- رقصهاي محلي كه با تغييراتي اندك جنبه صحنهاي يافته و به وسيله گروههاي رقصندة تعليم يافته روي صحنه به نمايش گذارده ميشوند. ۳- رقصهايي كه آرانژمان هنري رقصهاي محلي بوده و بطور سيستماتيك بوسيله استادان رقص اجرا شده وبه رقصهادي فولكلوريك جنبة هنري ميبخشد. ۴- رقصهايي كه بر اساس كمپوزيسيون و ساخت رقصهاي محلي با تكنيك جديد اجرا ميشوند.
تقسيمبندي رقصهاي كردي رقصهاي محلي كردي را به دو دسته ميتوان تقسيم نمود: ۱- رقصهاي مذهبي ۲- رقصهادي محلي كردي (عشيرهاي)
الف - رقصهاي مذهبي: منظور از اين رقصها، حركات پر شور در اوايش ميباشد كه به سماع معروف بوده و در تكايا اجرا ميشود در اين نوع رقص دراويش در عالم بيخودي حركات سر و گردن خود را موسيقي ريتميك هماهنگ كرده اصطلاحاً در وجد به سماع ميپردازند.
ب - رقصهاي محلي كردي عشيرهاي: رقصهاي محلي كردي را ميتوان از ريشه دارترين و كهنترين رقصها دانست. هل پرين (حمله كردن) يا رقص كردي در گذشته صرفاً با هدف آماده سازي و تقويت نيروي جسماني و روحي مردم مناطق كردنشين انجام ميشد چرا كه مردمان اين مناطق در گذشتههاي نه چندان دور همواره شاهد جنگهاي قبيلهاي بودند و همين امر حفظ و آمادگي هميشگي را طلب ميكرد لذا مردمان اين مناطق در وقفههاي بين جنگها و به مناسبتهاي مختلف دست در دست يكديگر آمادگي رزميو شور و همبستگي پولادين خويش را به رخ دشمنان ميكشيدند. رقص كردي را يك رقص رزميميدانند كه داراي صلابت و متانتي خاص بوده و ياد آور يكپارچگي اين مردمان غيور در تمامي ادوار ميباشد. امروزه مجموع اين رقصها را چوبي ميگويند كه معمولاً به صورت دسته جمعي اجرا ميشوند. رقصهاي محلي با موسيقي كردي پيوندي ابدي داشته و معمولاً زنان و مردان عشاير در مراسم شادي به دور از ابتذال دايره وار دست يكديگر را گرفته به پايكوبي ميپردازند، در اصطلاح محلي اين حالت را گنم و جو(يعني گندم و جو) مينامند( در منطقه مهاباد به آن رَشبَلك ميگويند.) در اين رقصها معمولاً يك نفر كه حركات رقص را بهتر از ديگران ميشناسد نقش رهبري گروه رقصندگان را به عهده گرفته و در ابتداي صف رقصندگان ميايستد و با تكان دادن دستمالي كه در دست راست دارد ريتمها را به گروه منتقل كرده و در ايجاد ايجاد هماهنگي لازم آنان را ياري ميدهد. اين فرد كه سر چوپي كش ناميده ميشود با تكان دادن ماهرانه دستمال و ايجاد صدا بر هيجان رقصندگان ميافزايد. در اين هنگام ديگر افراد بدون دستمال به رديف در كنار سر چوپي كش به گونهاي قرار ميگيرند كه هر يكي با دست چپ دست راست نفر بعد را ميگيرد اصطلاحاً اين حالت را گاواني ناميده ميشود. در رقصهاي كردي تمامي رقصندگان به سر گروه چشم دوخته و با ايجاد هماهنگي خاصي وحدت و يكپارچگي يك قوم ريشه دار را به تصوير ميكشند برخي رقصهاي كردي داراي ملوديهاي خاصي بوده و توسط گروهي از زنان ومردان اجرا ميشوند و در برخي از رقصها يكي از رقصندگان از ديگران اجرا شده و در وسط جمع به تنهايي به هنرنمايي ميپردازند و در اين حالت معمولاً رقصنده دو دستمال رنگي در دستها نگه داشته و با آنها بازي ميكند كه اصطلاحاً به اين نوع رقص دو دستماله ميگويند و بيشتر در كرمانشاه مرسوم است.
نمايشها و رقصهاي كردي را ميتوان به چند قسمت اصلي ذيل تقسيم كرد: ۱- گه ريان ۲- پشت پا ۳- هه لگرتن ۴- فه تاح پاشا۵- لب لان۶- چه پي ۷- زه زنگي ۸- شه لايي ۹- سي جار ۱۰- خان اميري
گهريان گهريان در زبان كردي به معني گشت و گذار و راه رفتن بوده و حركات مختص اين رقص نيز معناي گشت و گذار در ذهن تداعي ميكنند. گه ريان داراي دو مقام بوده كه يكي متعلق به مناطق روستايي و ديگري مناطق شهري ميباشد اين رقص نرم و آهسته و با لطافتي خاص شروع شده و به تدريج تندتر ميشود. ملودي مربوط به اين رقص با تنوع در ريتم و نوساناتي در اجرا تا پايان ادامه مييابد. در اين رقص در واقع تاثير گشت و گذار در زندگي كردها به نمايش گذاشته ميشود و تنوع ريتم در اين رقص گوياي تجربياتي است كه در گشت و گذار به دست ميآيند و ميتوان گفت اين رقص زيبا تبليغي است براي خوب نگريستن در اشياء و طبيعت اين رقص زندگي با فراز و نشيب و زير و بم هايش به تصوير كشده شده و بر ضرورت بينايي و كسب تجربه براي رويارويي با رودخانه پر تلاطم زندگي تاكيد ميشود. اين رقص، رقصندگان را براي رقصهاي پر تحرك تر بعدي آماده ميكند. تقريباً در كل مناطق كردنشين ملودي اين رقص به شكلي يكسان نواخته ميشود و در اين رقص نخستين حركت با پاي چپ آغاز شد و حركت پاي ديگر همواره با سر ضربهاي دهل كه معمولاً باريتم دو تايي اجرا ميشوند عوض ميشود.
پشت پا پشت پا رقصي است كه كمي تندتر از گه ريان اجرا شده و در بيشتر مناطق كردنشين مخصوص مردها ميباشد رقص پشت پا همانطور كه از نامش پيداست انسان را به هوشياري و به كارگيري تجارب ميخواند تا مبادا شخص در زندگي از كسي پشت پا بخورد.
ههلگرتن هه لگرتن در لغت به معناي بلند كردن چيزي ميباشد. اين رقص بسيار پر جنب و جوش و شاد اجرا ميشود كه با شور و جنب و جوش بسيار به سوي هدف روانه است. ريتم تند ملودي مخصوص اين رقص هر گونه كسالت و خمودي را نفي كرده و بر اهميت نشاط و هدفمندي در زندگي تاكيد دارد.
فتاح پاشايي فتاح از نظر لغوي به معني جنبش و پايكوبي است. ملودي اين رقص در سر تاسر كردستان به شكلي يكنواخت و با ريتمي تند اجرا ميشود و لذا اين رقص بسيار پر جنب و جوش ميباشد بيشتر مردم كردستان از اين رقص استقبال ميكنند. اين رقص نشانگر انساني است كه به شكرانه كسب موفقيتها و استفاده از نعمتهاي خداوندي خوشحالي خود را به نمايش گذاشته است.
لب لان اين رقص با ريتمي نرم و آهسته پس از فتاح پاشا اجرا ميشود و ميتوان در آن لزوم تنوع در زندگي را مشاهده كرد. پس از اجراي پر جنب و جوش رقصها گه ريان، پشت پا، هه لگرتن و فتاح پاشا به ضرورت، رقصندگان لب لان ميرقصند تا كمي استراحت كرده و تجديد قوا كنند رقص لب لان در واقع انسان را از غلبه احساسات زودگذر نهي كرده، وي را پس از طي مرحله ضروري شور و مستي به قلمرو تفكر دور انديشي و باز نگري رهنمون ميسازد در اين رقص، شركت كنندگان آرامش خاصي را احساس ميكنند.
چهپي چهپي همانطور كه اسمش پيداست به معناي چپ ميباشد ملودي اين آهنگ با وزن دو تايي اجرا شده و در بيشتر مناطق كردنشين از جمله كرمانشاه، كردستان، سنجابي، بسيار از آن استقبال ميشود. فلسفه اين رقص قوت بخشيدن به قسمت چپ بدن ميباشد چرا كه معمولاً قسمت چپ بدن در انجام امور روزمره نقش كمتري داشته و به مرور زمان تنبل ميشود و براي استفاده متعادل از تماميت جسماني همواره بايد بكارگيري اعضاء سمت چپ بدن آنها را تقويت كرد. به همين منظور در رقص چه پي قسمت چپ بدن تحرك بيشتري يافته و از خمودگي خارج ميگردد. در منطقه كرمانشاه بيشتر زنها از اين رقص استقبال ميكنند.
زهنگي يا زندي در اين رقص رقصندگان يك قدم به جلو گذاشته و سپس يك قدم به عقب ميروند و اين حالت تا پايان ادامه مييابد در اين رقص ضرورت احتياط، دور انديشي و تجزيه و تحليل عملكرد از جانب انسان به تصوير كشيده ميشود. در واقع در اين رقص سنجيده گام برداشتن تبليغ ميگردد.
شه لايي اين رقص را كه با ريتم لنگ اجرا ميشود ميتوان يك تراژدي شكست دانست در اين رقص قدمها لنگان لنگان برداشته ميشوند تا شكست در برابر چشمان حضار ترسيم گردد و در ترسيم اين مصيبت كسي زبان به سخن نگشايد.
سه جار اين نوع رقص با ريتم آرام و گاهاً تند است كه همان طور كه از اسمش بر ميآيد به معني سه بار (سێ در رسم الخط كردي) است كه در آن سه حركت پا و سه حركت به جلو وجود دارد و به گونهاي ياد آور عدد مقدس ۳ در فرهنگ فلكلوريك كردهاست.
خان اميري اين رقص نيز با ريتمي تند همراه است و در آن دستي از هم باز و در بالا قرار ميگيرد و حلقهاي باز تر و فراختر ميسازد و بيشتر تناسبي است بين حركت دستها و پاها اين رقص كه در آن گونهاي خود نمايي و غرور خاني نيز ديده ميشود تداعي كننده پيروزي و پرواز پرندگان را در خاطر ميآورد.
فهرست منابع و ماخذ ۱- الياده- ميرچا: رساله در تاريخ اديان. ترجمة جلال ستاري. انتشارت سروش، تهران ۱۳۷۲ ۲- جنيدي، فريدون: نامه فرهنگ ايران. دفتر دوم، بنياد نيشابور، تهران ۱۳۵۸ ۳- يونسكو: تاريخ تمدنهاي آسياي مركزي. ترجمة صادق ملك شهميرزادي. دفتر مطالعات بين الملل، ۱۳۷۴. ۴- ذكاء يحيي- تاريخ رقص در ايران، هنر و مردم شمارههاي ۱۸۹-۱۸۸ خرداد ۲۵۳۷
home | introduction | articles
Copyright © Khosrow Sina
All Rights Reserved.
|
|
|